.. هَمــ آغوشـــ🤍🪐🫀 .. ←پارت۲۸۲→
مشت پراز تخمه ارسلان بلاخره خالی شد... دستش وبه سمت ظرف تخمه که روی میز بود،دراز کردویه مشت تخمه برداشت ودوباره روز ازنو روزی ازنو...خیره شده بودبه تلویزیون وهی تق تق تخمه می شکوند ...مدام دادمیزدو به بازیکنا امرونهی می کرد...
ای بابامن حوصله ام سررفت...این چرا همه حواسش به فوتباله؟!!ببخشید منم اینجاما!!الهی یه روزی خودم بیام قبرستون نماز شب اول قبر واست بخونم...
اصلاچرا این تلویزیون صاحاب مرده هی هی فوتبال پخش می کنه؟!!
اخمی کردم وعصبانی گفتم:چه خبره؟!!جام جهانی شده که انقد فوتبال بازی می کنن؟!!صبح
فوتبال...ظهرفوتبال...بعدازظهر هم فوتبال؟
خندیدوگفت:جام جهانی کجابود بابا؟!!اون که سال بعده...اون فوتبالی که صبح داشتم می دیدم،تکرار بازی دیشب بارسا ورئال بود...اونی که ظهردیدم لیگ برتر ایران بود...اینم که الان دارم می بینم بازی برگشت بین بوخوم وسن پائولیه...خیلی باحاله...بیاببین...خیلی توپ بازی می کنن...
- جانم؟!!!بازی برگشت بین کی وکی؟!!!
یه مشت دیگه تخمه برداشت وگفت:بوخوم وسن پائولی...ازتیمای لیگ برترآلمانن.
مرده شورت وببرن ارسلان...لیگ برترآلمان؟!!توبازیای لیگ برترآلمانم نگاه می کنی؟؟خداشفات بده...من نمی دونم خداکی می خواد یه عنایت ویژه به توداشته باشه!!این تیمای چلغوزی که تواسم بردی وکی می شناسه که تو وقت گذاشتی داری بازیشون ومی بینی وتازه میگی بازیشونم توپ وباحاله؟!
حالا شاید واقعا باحاله...لابد باحاله که ارسلان این همه وقت گذاشته و نشسته داره باذوق فوتبال می بینه دیگه...بذار مام ببینیم شاید بهمون چسبید!!از بیکاری که بهتره...
یه مشت تخمه برداشتم و نگاهم ودوختم به تلویزیون وسرگرم تماشای فوتبال شدم...
ارسلانم تمام حواسش به تلویزیون بود ومدادم جو می داد!! هی دادوبیداد می کرد ومی گفت:پاس
بده...آهان...آفرین دیریبل کن...خاک توسرت اون دیریبله؟!!نون نخوردی تو؟؟مرده شورت
وببرن...آهان...بزن...سانتر کن به سیاه سوخته...بابا اون چه سانتری بود؟؟مرده شورت وببرن...کاپیتانم انقد احمق؟!...دِ بیا!! چرا کرنر؟!!کرنر نبودکه...این داوره روازکدوم گورستونی برداشتن آوردن؟!! ای بابا...دِ بزن اون کرنر بی صاحاب و دیگه...نفله...
جوری حرف می زدکه انگار یه چهل سالی سابقه مربی گری داشته و حالاهم وظیفه خطیر سرپرستی این تیمه چی بود؟!!بوخوم یا چی چی پوئالی؟!!اسمش چی بود؟؟خیلی سخت بود...یه چیزی بودا...یه اسم خوبی داشت...حالازیادمهم نیس... همون سن چی چی به عهده خودشه!!...همچین بازیکنارو به اسم کوچیک صدا می کرد وپسوند وپیشوند خره والاغ وبامرام ومو خروسی وسیاه سوخته بهشون می داد که من یه آن فکر کردم درایام طفولیت باهم توکوچه گل کوچیک بازی می کردن!!!
ای بابامن حوصله ام سررفت...این چرا همه حواسش به فوتباله؟!!ببخشید منم اینجاما!!الهی یه روزی خودم بیام قبرستون نماز شب اول قبر واست بخونم...
اصلاچرا این تلویزیون صاحاب مرده هی هی فوتبال پخش می کنه؟!!
اخمی کردم وعصبانی گفتم:چه خبره؟!!جام جهانی شده که انقد فوتبال بازی می کنن؟!!صبح
فوتبال...ظهرفوتبال...بعدازظهر هم فوتبال؟
خندیدوگفت:جام جهانی کجابود بابا؟!!اون که سال بعده...اون فوتبالی که صبح داشتم می دیدم،تکرار بازی دیشب بارسا ورئال بود...اونی که ظهردیدم لیگ برتر ایران بود...اینم که الان دارم می بینم بازی برگشت بین بوخوم وسن پائولیه...خیلی باحاله...بیاببین...خیلی توپ بازی می کنن...
- جانم؟!!!بازی برگشت بین کی وکی؟!!!
یه مشت دیگه تخمه برداشت وگفت:بوخوم وسن پائولی...ازتیمای لیگ برترآلمانن.
مرده شورت وببرن ارسلان...لیگ برترآلمان؟!!توبازیای لیگ برترآلمانم نگاه می کنی؟؟خداشفات بده...من نمی دونم خداکی می خواد یه عنایت ویژه به توداشته باشه!!این تیمای چلغوزی که تواسم بردی وکی می شناسه که تو وقت گذاشتی داری بازیشون ومی بینی وتازه میگی بازیشونم توپ وباحاله؟!
حالا شاید واقعا باحاله...لابد باحاله که ارسلان این همه وقت گذاشته و نشسته داره باذوق فوتبال می بینه دیگه...بذار مام ببینیم شاید بهمون چسبید!!از بیکاری که بهتره...
یه مشت تخمه برداشتم و نگاهم ودوختم به تلویزیون وسرگرم تماشای فوتبال شدم...
ارسلانم تمام حواسش به تلویزیون بود ومدادم جو می داد!! هی دادوبیداد می کرد ومی گفت:پاس
بده...آهان...آفرین دیریبل کن...خاک توسرت اون دیریبله؟!!نون نخوردی تو؟؟مرده شورت
وببرن...آهان...بزن...سانتر کن به سیاه سوخته...بابا اون چه سانتری بود؟؟مرده شورت وببرن...کاپیتانم انقد احمق؟!...دِ بیا!! چرا کرنر؟!!کرنر نبودکه...این داوره روازکدوم گورستونی برداشتن آوردن؟!! ای بابا...دِ بزن اون کرنر بی صاحاب و دیگه...نفله...
جوری حرف می زدکه انگار یه چهل سالی سابقه مربی گری داشته و حالاهم وظیفه خطیر سرپرستی این تیمه چی بود؟!!بوخوم یا چی چی پوئالی؟!!اسمش چی بود؟؟خیلی سخت بود...یه چیزی بودا...یه اسم خوبی داشت...حالازیادمهم نیس... همون سن چی چی به عهده خودشه!!...همچین بازیکنارو به اسم کوچیک صدا می کرد وپسوند وپیشوند خره والاغ وبامرام ومو خروسی وسیاه سوخته بهشون می داد که من یه آن فکر کردم درایام طفولیت باهم توکوچه گل کوچیک بازی می کردن!!!
۲۲.۰k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.